سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه



ﻧﻈﺮیه ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻧﻘﺸ ﻣﺮﺗﻮن – نقش و جایگاه ن و خانواده

 

ﻣﺮﺗﻮن[۱] رﻫﺎﻓﺖ ﺗﺤﻠﻠ ﺑﺴﺎر ﺸﺮﻓﺘﻪ‌ای درﺑﺎره ﺳﺎﺧﺘﺎر اﺟﺘﻤﺎﻋ دارد و اﻦ ﺮاﻣﻮن ﻣﻔﺎﻫﻢ ﻠﺪی ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺎﺎه‌ﻫﺎ و ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻧﻘﺶ‌ﻫﺎ ﺳﺎزﻣﺎن ﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ. وی ﺸﻨﻬﺎد ﻣﻨﺪ ﻪ از ﻧﻈﺮ ﺗﺤﻠﻠ، ﺛﻤﺮ بخشﺗﺮ آن اﺳﺖ ﻪ ﻫﺮ ﺎﺎه را در ﺑﺮﺮﻧﺪه ﺗﻌﺪادی از ﻧﻘﺶﻫﺎ ﺗﺼﻮر ﻨﻢ که در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ اﻧﻮاﻋ از ﻣﻤﻞﻫﺎی آن ﺎﺎه ﻣﺸﺘﺮا اﻔﺎ ﻣﺮدﻧﺪ ﻪ ﻼً ﺑﻪ آن‌ﻫﺎ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻧﻘﺶﻫﺎ ﻔﺘﻪ ﻣﺷﻮد. ﺑﺮ اﻦ اﺳﺎس ﻣﺮﺗﻮن ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻧﻘﺸ را ﻨﻦ ﺗﻌﺮﻒ ﻣﻨﺪ :آن ﻣﻤﻞ رواﺑﻂ ﻧﻘﺸ ﻪ اﻓﺮاد ﺑﻪ وﺳله اﺷﻐﺎل ﺎﺎه اﺟﺘﻤﺎﻋ ﺧﺎص دارا ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺑﺮای ﻣﺜﺎل ﺎﺎه واﺣﺪ داﻧﺸﺠﻮی ﺰﺷ ﺷﺎﻣﻞ ﻧﻘﺶ ﺷﺎﺮد در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ اﺳﺘﺎد اﺳﺖ و ﻧﺰ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪای از ﺳﺎﺮ ﻧﻘﺶ‌ﻫﺎ اﺳﺖ ﻪ اﺷﻐﺎل‌ﻨﻨﺪه آن ﺎﺎه را ﺑﺎ ﺷﺎﺮدان دﺮ، ﺰﺷﻫﺎ، ﻣﺪدﺎران اﺟﺘﻤﺎﻋ، ﺗﻨﺴﻦﻫﺎی ﺰﺷ و دﺮان در ارﺗﺒﺎط ﻗﺮار ﻣدﻫﺪ. ﻣﺮﺗﻮن ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺳﺎﺧﺘﺎری ﻋﺪم ﺛﺒﺎت در ﻧﻘﺶ ـ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪﻫﺎ و ﺳﺎزوﺎرﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋ ﺑﺮای ﺑﺮﻗﺮاری ارﺗﺒﺎط ﺑﻦ ﻧﻘﺶﻫﺎ و ﺗﺒﻦ آنﻫﺎ در ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻧﻘﺶﻫﺎ اﺷﺎره ﻣﻨﺪ (ﺮوﺛﺮ ۱۳۷۸: ۱۲۸).

 

ﺗﻌﺪادی از ﺳﺎز و ﺎرﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋ ﻪ ﺑﻪ ارﺗﺒﺎط و ﺗﺒﻦ ﻧﻘﺶ ـ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪﻫﺎ ﻤ ﻣﻨﺪ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از :

 

ـ درﺟﺎت ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺷﺪت درﺮی در ﻧﻘﺶ در ﺑﻦ اﻓﺮاد ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻧﻘﺶ (ﺑﺮﺧ از ﻧﻘﺶ ـ رواﺑﻂ ﻣﺮﺰی ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺑﺮﺧ اﻗﻤﺎری)؛

 

ـ ﺗﻔﺎوت ﻗﺪرت در ﻣﺎن اﺷﺨﺎص درﺮ در ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻧﻘﺶ؛

 

ـ روﻮش‌دار ﺮدن ﻓﻌﺎﻟﺖﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ﺗﻮﺳﻂ اﻋﻀﺎی ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻧﻘﺶ از ﻗﺎﺑﻞ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﺑﻮدن

 

ـ ﺗﻘﺎﺿﺎﻫﺎی ﻣﺘﻌﺎرض اﻋﻀﺎء ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻧﻘﺶ از دارﻧﺪﺎن ﺎﺎه اﺟﺘﻤﺎﻋ و ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺸﺨﺺ ﺑﻮدن آن‌ﻫﺎ ﺗﻮﺳﻂ آن اﻋﻀﺎ (اﻦ ﺳﺎزوﺎر ﺑﺎﻋﺚ ﻣ ﺷﻮد ﻧﺎآﺎﻫﺟﻤﻌ، ﻌﻨ ﻧﺎآﺎﻫ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ارزش‌ﻫﺎی ﻣﺸﺘﺮک و ﻣﺰان آن ﺎﻫﺶ ﺎﺑﺪ ﺎ ﺟﺒﺮان ﺷﻮد)؛

 

ـ ﺣﻤﺎﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋ ﺗﻮﺳﻂ دﺮان در ﺎﺎه‌ﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋ ﻣﺸﺎﺑﻪ و ﻫﻤﻦﻃﻮر در ﻣﺸﻼت ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺑﺮای ﻣﻮاﺟﻬﻪ و ﻏﻠﺒﻪ ﺑﺮ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻧﻘﺶ ﻧﺎﻫﻤﺎﻫﻨ؛

 

ـ ﺎﺳﺘﻦ از ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻧﻘﺶﻫﺎ (ﺑﺎ ﻗﻄﻊ رواﺑﻂ ﻧﻘﺸ ﺧﺎص) (گروثر،۱۳۷۸ :۱۲۹-۱۳۰).

 

مطابق نظر مرتون تعارض نقش‌ها اساساً ریشه در ساختار اجتماعى دارد. او ویژگى اصلى ساختار اجتماعى جامعه را در این خصوصیت می‌بیند که هر موقعیت اجتماعى نه با یک نقش واحد، بلکه با سلسله‌اى از نقش‌هاى به‌هم پیوسته که لازم و موم یکدیگرند شناخته می‌شود. بدین روى، هرگاه شخصى موقعیتى را اشغال کند نه با یک انتظار واحد، بلکه همزمان با انتظارات متعدد روبه‌روست و غالباً براى افراد دشوار است که بتوانند به طور همزمان، جوابگوى اامات متعدد باشند (روش بلاو- اسپنله، ۱۳۷۲: ۳۷۲).

 

سازوکارهای اجتماعی مشخص‌کننده مجموعه‌های نقشی در نظریه مرتون عبارتند از:

 

 

دانلود پایان نامه

 

دانلود پایان نامه

 

  1. اهمیت نسبی پایگاه‌های مختلف: نخستین نمونه این سازوکارها که از شرایط بسیار معمول جامعه‌شناختی ناشی می‌شود این است که ساختارهای اجتماعی برخی از پایگاه‌ها را به وجود می‌آورد که از پایگاه‌های دیگر مهم‌ترند. مثلاً درجامعه آمریکایی، تکالیف شغلی و خانوادگی ارجحیت بیش‌تری نسبت به عضویت در مجامع اختیاری دارد (باربر،۱۹۵۰: ۴۸۶). در نتیجه، یک ارتباط نقشی ویژه که برای برخی حالت جانبی و فرعی دارد، ممکن است برای دیگران اصلی و مهم باشد. زمانی که پایگاه فرد برای او اهمیت اساسی دارد، ممکن است بتواند با این شرایط در برابر مقتضیات همنوایی با انتظارهای متفاوت دیگرانی که در مجموعه نقشی او عضویت دارند بهتر مقاومت کند. حداقل، برای برخی از این دیگران این ارتباط فقط اهمیت جانبی دارد. منظور این نیست که افراد در برابر خواست‌هایی که گاهی با گرفتاری‌های حرفه‌ای آن‌ها آمیخته است آسیب پذیر نیستند بلکه فقط منظور این است که وقتی اعضای بانفوذ مجموعه نقشی آن‌ها توجه کمی به این ارتباط ویژه دارند، آن‌ها کمتر آسیب پذیرند. هنگامی که دست اندرکاران مجموعه نقشی به یک اندازه به این ارتباط توجه داشته باشند، وضعیت فرد بیش از مواقع دیگر آسیب‌پذیر خواهد شد. این وضعیت به دارندگان همه پایگاه‌ها تعلق دارد: برخورد با انتظارات گوناگون آن‌ها در مجموعه نقشی از طریق واقعیت بنیادی ساختاری تعدیل می‌شود. تفاوت‌های پیچیده شبکه ارتباطی بین افراد، مجموعه نقشی را هم در بر‌می‌گیرد (کوزر و روزنبرگ، ۱۳۷۸: ۳۱۴).
  2. موازنه قدرت: دومین سازوکار بالقوه‌ای که در ثبات مجموعه نقشی تأثیر دارد چگونگی توزیع قدرت و اقتدار است. در اینجا منظور از قدرت، توانایی مشهود و قابل پیش بینی است که کسی بتواند اراده خود را در کنشی اجتماعی بر اراده دیگری، حتی با وجود مخالفت کسانی که در آن کنش شرکت دارند تحمیل کند. دراثر قشربندی اجتماعی، اعضای یک مجموعه نقشی در شکل دادن رفتار دارندگان پایگاه، قدرت یکسانی ندارند. این وضعیت فقط در شرایطی روی می‌دهد که یک عضو مجموعه نقشی قدرت انحصاری در آن وضعیت داشته و بر دیگران هم مسلط باشد. حالت ویژه‌ای که چندان هم نادر نیست این که در صورت ناممکن بودن، نوعی ائتلاف قدرت در بین بعضی اعضای مجموعه نقشی به وجود می‌آید و دارندگان پایگاه را قادر می‌سازد که راه خود را پیش ببرند. الگوی شناخته شده تعادل قدرت محدود به حوزه تعاریف قراردادی ی نمی‌شود. می‌توان مواردی کلی و نه چندان زیاد را در مجموعه‌های نقشی پیدا کرد. در وضعیتی که قدرت‌های متضاد در مجموعه نقشی دارنده پایگاه، یکدیگر را خنثی می‌کنند، او آزادی نسبی دارد که در وهله اول قصد خود را پیش ببرد.

پس، حتی در ساختارهای بالقوه بی‌ثباتی که در آن اعضای مجموعه نقشی در برابر آن چه دارنده پایگاه می‌خواهد انجام دهد انتظارهای متضادی دارند، دارنده پایگاه کاملاً زیر سلطه قدرتمند‌ترین عضو مجموعه قرار نمی‌گیرد (مرتون،۱۹۵۷). به علاوه، تغییرات ساختاری اشتغال در ساختار نقشی که به آن اشاره شد، می‌تواند در تقویت قدرت نسبی دارنده پایگاه مؤثر باشد. زیرا در جایی که اعضای قدرتمند مجموعه نقشی شخص توجه چندانی به این رابطه ویژه ندارند، انگیزه کمتری برای اعمال کامل قدرت بالقوه‌شان خواهند داشت. در محدوده تفاوت‌های گوناگون فعالیت‌ها دارنده پایگاه آزاد است هر کاری که می‌خواهد انجام دهد. چنان‌چه گفته شد منظور این نیست که دارنده پایگاهی که مواجه با انتظارهای متضاد در بین اعضای مجموعه نقشی خویش است در واقع از کنترل آن‌ها در امان است. البته قدرت و ساختار اقتدار مجموعه‌های نقشی اغلب به گونه‌ای است که اگر این ساختار متضاد قدرت حکم فرما نباشد، دارنده پایگاه خودمختاری زیادی به دست می‌آورد. حال اگر دو عامل قدرت و اهمیت نسبی پایگاه را با هم ترکیب کنیم در می‌یابیم که حتی در صورت وجود انحصار قدرت در دست اشخاصی که در مقایسه با سایر اعضای مجموعه نقشی از قدرت فائق و برتر برخوردارند. چنان‌چه این اشخاص به انتظارات اشغال‌کننده پایگاه اهمیت کمتر و فرعی‌تری بدهند، به همان اندازه نیز انگیزه کمتری خواهند داشت تا از حداکثر قدرت بالقوه خود برای وادار کردن اشغال‌کننده پایگاه به اجابت انتظارشان استفاده کنند. بنابراین در این حالت نیز اشغال‌کننده پایگاه آزاد خواهد بود تا مطابق انتظارات خود رفتار کند (رستگارخالد، ۱۳۸۵: ۴۷- ۴۸).

 

 

 

 

 

  1. پنهان‌سازی فعالیت‌های نقشی از دید اعضای مجموعه نقشی: افراد با همه کسانی که در مجموعه‌های نقشی آن‌ها هستند کنش متقابل پیوسته ندارند. این واقعیت اتفاقی نیست و چون شناخته شده است، نادیده گرفته می‌شود اما جزء لاینفک عملکرد ساختار اجتماعی است (کوزر و روزنبرگ، ۱۳۷۸: ۳۱۵). کنش متقابل با هر عضو مجموعه نقشی، به تناوب در موارد گوناگونی صورت می‌گیرد. این واقعیت بنیادی زمینه رفتار نقشی را فراهم می‌کند که هر آینه در برابر انتظارهای برخی از افراد که در مجموعه نقشی شرکت دارند، بدون فشار بیش از اندازه آن رفتار به پیش می‌برد. زیرا چنان‌که پیش از این مشروح‌تر گفته شده، کنترل اجتماعی مؤثر، مستم ترتیبات اجتماعی مفروضی است برای مشاهده پذیری رفتار (مرتون، ۱۹۵۷). اصلاح مشاهده پذیری از زیمل وام گرفته شده و کاربرد گسترش یافته آن حوزه‌ای است که در آن هنجارهای اجتماعی و اعمال نقشی بتواند برای همه اعضای ساختار اجتماعی شناخته شده باشد. ساختار اجتماعی هر اندازه که بتواند فعالیت‌های فرد را از شناسایی اعضای دیگر مجموعه نقشی پنهان کند، فرد کمتر در معرض فشارهای متعارض قرار می‌گیرد و تأکید می‌شود که برای این‌گونه پنهان‌کاری‌ها هم باید ترتیبات اجتماعی ساختاری وجود داشته باشد و آن هم طوری نیست که این یا آن شخص اتفاقی آن را از دید دیگران پنهان کند. واقعیت ساختاری این است که پایگاه‌های اجتماعی به تناسب میزانی که رفتار اعضای خود را طبق قاعده از مشاهده‌پذیری دیگر اعضای مجموعه نقشی پنهان می‌کند با یکدیگر متفاوتند. در واقع پنهان کاری تنها یک تمایل شخصی نیست؛ گرچه ممکن است گاهی چنین باشد، این موضوع یکی از ضرورت‌های نظام‌های اجتماعی است که باید تحقق یابد (کوزر و روزنبرگ، ۱۳۷۸: ۳۱۶).
  2. مشاهده پذیری ساخت‌های متضاد اعضای یک مجموعه نقشی: مادامی که اعضای مجموعه نقشی ندانند که دارندگان پایگاهی در تضاد با تقاضاهای آن‌ها هستند، بیش‌تر ممکن است هر عضو برای هدف خود پافشاری کند. پس این الگویی است که درآن عده زیادی در برابر یک عضو قرار دارند اما هنگامی که روشن شود که تقاضاهای برخی از اعضا در تعارض کامل با تقاضاهای دیگران است، وظیفه اعضای مجموعه نقشی و دارنده پایگاه است این تعارض را از طریق مبارزه برای قبضه کردن قدرت یا از طریق مصالحه حل کنند. در چنین شرایطی، دارنده پایگاهی که با تقاضاهای متناقض روبه روست، نقش شخص ثالث (یا بیش از آن) را ایفا می‌کند، یعنی شخص سومی که از ستیزه دیگران بهره می‌جوید. او در حالی‌که درکانون ستیز دیگران قرار دارد، به صورت تماشاگری می‌شود که کارکردش عمده کردن تقاضاهای متناقضی است که از سوی دیگر اعضای مجموعه نقشی به وجود آمده است. این موضوع نه برای او بلکه برای دیگران مسئله‌ای می‌شود که باید تقاضاهای متناقض آنان حل شود (مرتون، ۱۹۵۷).
  3. حمایت اجتماعی متقابل بین دارندگان پایگاه: دارنده پایگاه اجتماعی هر اندازه باور ضد و نقیض داشته باشد، باز هم تنها نیست. این حقیقت مسلم که او در یک موقعیت اجتماعی جای دارد به این معنی است که دیگرانی هم وجود دارند که در شرایط کمابیش یکسانی با او هستند (کوزر و روزنبرگ، ۱۳۷۸: ۳۱۷). از این جهت، تجربه بالقوه و بالفعل روبرو شدن با ستیز انتظارها در بین اعضای مجموعه نقشی برای دارندگان آن پایگاه بسیار عادی است. بنابراین، شخص معینی که درمعرض این ستیزه‌هاست نیازی ندارد که با آن‌ها به صورت مسائل خصوصی روبرو شود و با راه و رسم کاملاً خصوصی کنار بیاید. این واقعیت شناخته شده و بنیادی ساختار اجتماعی، برای آن‌هایی که در پایگاه یکسانی هستند و مجامع واسط بین فرد و جامعه وسیع‌تر را در نظام اجتماعی تکثرگرای به وجود می‌آورند امری اساسی است. این سازمان‌ها به مسائلی پاسخ ساختاری می‌دهند که در روال سازگاری با تقاضاهای متضاد (بالقوه و باالفعل) افرادی پیش می‌آید که در مجموعه‌های نقشی پایگاه‌ها قرار دارند. این سازمان‌ها به هر منظوری که ایجاد شده باشد، تشکل‌های اجتماعی را به وجود می‌آورد که در برابر قدرت مجموعه نقشی پاسخگو باشد؛ این سازمان‌ها فقط پاسخگوی تقاضاهای آن مجموعه نیستند بلکه در شکل‌گیری آن‌ها نیز تأثیر دارند. چنین سازمان‌هایی- که جزء شناخته شده سیمای اجتماعی جوامع تفکیک شده‌اند – نظام‌های هنجاری‌ای را به وجود می‌آورد که انتظارهای متناقض را پیش‌بینی و به این ترتیب، آن‌ها را تعدیل می‌کند. آن‌ها حمایت اجتماعی برای افرادی فراهم می‌کنند که در پایگاه تحت فشار هستند. این سازمان‌ها نیازهای سازگاری فی‌البداهه شخصی با انواع الگویی انتظارهای متناقض را به حداقل می‌رساند. به وجود آورنده قوانینی است که پیشاپیش معین می‌کند که رفتار حمایت شده دارنده پایگاه کدام است، هم‌چنین این کارکرد اجتماعی را هم دارد، در مواردی که دارندگان پایگاه به دلیل جدایی از یکدیگر در برابر فشارهای مجموعه نقشی خود آسیب پذیرند، این کارکرد مهم‌ترین عامل در شرایط ساختاری است (رستگارخالد، ۱۳۸۵: ۵۰).
  4. محدود کردن مجموعه نقشی: بدیهی است شیوه‌های محدودی درباره سازگاری با خواسته‌های متناقض مجموعه نقشی وجود دارد. روابط نقشی از هم گسیخته می‌شود و زمینه برای توافق گسترده‌تر انتظارهای نقشی در بین کسانی فراهم می‌شود که در مجموعه می‌مانند. اما این شیوه سازگاری از طریق گسیختگی در مجموعه نقشی فقط در شرایط ویژه‌ای ممکن است. فقط در شرایطی مفید است که برای دارندگان پایگاه میسر باشد که بدون حمایت کسانی که با آن‌ها قطع رابطه کرده‌اند، نقش‌های دیگر خود را ایفا کنند. تصور می‌شود ساختار اجتماعی زمینه این اختیار را فراهم می‌کند. به طور کلی این اختیار معدود و محدود است، زیرا ترکیب مجموعه نقشی معمولاً موضوع انتخاب فرد نیست، بلکه عنصری از سازمان اجتماعی است که پایگاه در آن جای گرفته است. معمولاً فرد می‌آید و می‌رود و ساختار اجتماعی باقی می‌ماند (کوزر

 

 

به نظر ویلیام گود[۱] ساختارهای جامعه از نقش‌ها و روابط نقشی تشکیل می‌شوند و آن‌ها نیز به نوبه خود از مبادله‌های نقشی تشکیل شده‌اند (مارکز،۱۹۷۹: ۳۲). چنین برداشتی از ساختار اجتماعی این اجازه را به وی می‌دهد که نظم اجتماعی را صرفاً محصول تعهد هنجاری و انسجام میان هنجارهای مورد اعتقاد افراد نبیند، بلکه آن را ناشی از تصمیم‌گیری فرد در جریان داد و ستدهای نقشی می‌داند که فرد برای تعدیل و کاهش تقاضا و فشارهای نظام نقش کلی خود به کار می‌برد. بدین ترتیب از آن‌جا که گود همنوایی افراد با رهنمودهای هنجاری را تنها کارکرد تعهد آن‌ها به ارزش‌های اجتماعی می‌شناسد و در نظر او تعهد ارزشی می‌تواند فاقد سازگاری یا سازگاری می‌تواند فاقد تعهد ارزشی باشد. بسیار محتمل است که گهگاه ارزش‌ها، آرمان‌ها و اامات نقش هر یک از افراد در تضاد با یکدیگر قرار گیرد و شالوده نظم اجتماعی به مخاطره افتد (گود،۱۹۶۰: ۴۹۴). به‌طور کلی گود، فشار نقش در یک جامعه پیچیده را به این شرح شناسایی می‌کند: اولاً نقش‌ها در زمان‌ها و مکان‌های خاص مورد استفاده قرار می‌گیرند، ثانیاً افراد در بسیاری از روابط نقشی مختلف شرکت می‌جویند که تعهدات متفاوت و حتی متناقضی به آن‌ها اعمال می‌کنند که ممکن است تضادهای زمانی، مکانی و انرژی را ایجاد کند، ثالثاً هر رابطه نقشی، اقدامات یا پاسخ‌های متعددی را لازم دارد که احتمالاً هنجارهای متفاوت و نه کلاً متناقضی را برای انتظارات رفتاری مختلف از نقش واحد تعریف خواهد کرد، رابعاً بسیاری از روابط نقش در مجموعه‌های نقشی» شکل می‌گیرند که فرد به واسطه آن در تعدادی از روابط نقش با افراد دیگر درگیر می‌شود، بدین ترتیب احتمال می‌رود که فرد با حالات تعارض آمیز اامات نقش مواجه گردد. اگر او به طور کامل و مناسب فقط با یک جهت انطباق یابد، این کار از جهت دیگر دشوار خواهد بود، حتی اگر احساس تنهایی نماید و بخواهد در روابط یک نقش دیگر درگیر شود، احتمال می‌رود که نتواند همه تعهدی را که قبلاً داشته است نشان دهد. او نمی‌تواند همه انتظارات افرادی را که بخشی از شبکه کلی نقش او هستند، برآورده سازد. بنابراین فشار نقش و وجود مشکل در انجام انتظارات نقشی معین، امر بهنجار است (گود،۱۹۶۰: ۴۸۵).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

 

 

۲-۴-۱-۴-۱٫ فنون کاهش فشار نقش

 

طبیعی یا عادی بودن فشار و تعارض نقش‌ها در نظر گود، بدین معنا نیست که وی آن را برای جامعه یا روابط اجتماعی امری مطلوب و قابل قبول بشناسد بلکه تأکید او نشان می‌دهد که مساعی افراد برای کاستن از فشار نقش، به رغم اجتناب ناپذیر بودن آن است که وضعیت ساختار اجتماعی را شکل می‌دهد، در غیر این صورت وجود فشار و تعارض در روابط نقش‌ها به خودی خود مانع از پیشرفت جامعه است. به همین دلیل از نظر گود تلاش‌های شخصی جهت کاهش فشار نقش، تخصیص انرژی وی را به اامات نقشی مشخص می‌سازد و به این صورت، جریان عملکرد نهادهای جامعه را تعیین می‌کند. در نتیجه، مجموع تصمیمات نقش مشخص می‌سازد که چه درجه‌ای از انسجام در میان عوامل مختلف ساختار اجتماعی موجود است در حالی‌که این عملکردهای نقش هر آ‌ن‌چه را که جهت رفع نیازهای جامعه صورت می‌گیرد، تکمیل می‌نمایند. با وجود این ممکن است این نیازها به مقدار کافی برطرف نشوند. به بیان آشکارتر مطابق نظر گود، ممکن است آ‌ن‌چه انجام می‌شود کافی نبوده یا کارآیی نداشته باشد و اغلب انتظارات نقشی که از سوی یک نظام نهادی به وجود آمده است، با انتظارات نقش نهاد دیگر در تعارض قرار گیرد. هم‌چنین در برخی جوامع، عملکردهای نقشی کلی نتوانسته‌اند ساختار اجتماعی را به عنوان کل حفظ نمایند. بنابراین گرچه مجموع عملکردهای نقشی معمولاً باعث بقای جامعه می‌شود اما امکان دارد که جامعه را تغییر داده یا از پیشرفت آن جلوگیری نمایند (گود،۱۹۶۰: ۴۹۰).

 

در نتیجه مسأله اصلی فرد این است که چگونه کل نظام نقشی خود را به گونه‌ای کنترل‌پذیر سازد تا بتواند با بهره گرفتن از توانایی‌ها و مهارت‌های خود فشار نقشی را که با آن مواجه است کاهش دهد. بنا به نظر گود، فرد بدین منظور از دو دسته فنون اصلی استفاده می‌کند:

 

 

  • فنونی که تعیین می‌کنند در چه زمانی فرد به یک رابطه نقش وارد یا از آن خارج خواهد شد. هدف این فنون این است که فرد بتواند مجموعه نقش‌هایی را انتخاب کند که هر یک به تنهایی دشواری کمتری دارند یا به اندازه‌ای پشتیبانی متقابل دارند که وی از عهده مدیریت آن برآمده و با تعارض کمتری مواجه می‌شود.
  • فنونی که به چگونگی داد و ستد بالفعل نقشی که فرد با دیگری به وجود می‌آورد یا انجام می‌دهد بپردازد. هدف این دسته از فنون نیز این است که فرد بتواند داد و ستدی خشنودکننده یا دارای بازدهی ارزشمند با هر نوع دیگری در الگوی نقش کلی‌اش داشته باشد (رستگارخالد، ۱۳۸۵: ۵۳).

 

 

 

۲-۴-۱-۴-۲٫ خانواده به عنوان کانون بودجه نقش

 

گود معتقد است که خانواده مرکز اصلی تخصیص نقش است و به همین دلیل نقش اساسی در کاهش فشار نقش افراد دارد.کنش‌های متقابل و بی واسطه و پایدار افراد و دشواری فرد برای کناره‌گیری از روابط خانوادگی، این ویژگی را به خانواده می‌بخشد که کنترل اجتماعی نسبتاً کاملی به فرد و نظام کلی نقش‌های او داشته باشد و بتواند نسبت به تعهدات او به ایفای نقش‌هایش در نظام کلی نقش وی، آگاهی و شناخت کافی داشته باشد. اعضای خانواده غالباً تنها افرادی هستند که از چگونگی تخصیص انرژی فرد، نظارت او بر نظام نقش‌هایش و نیز صرف زمان در تعهد به نقش معین اطلاع دارند.

 

بنا به نظر گود از آن جایی که خانواده شامل مجموعه‌ای از اامات منزلتی است که روز به روز تغییر اندکی می‌کند و گریز از آن دشوار است، لذا می‌توان شقوق نقش را در برابر زمینه کاملاً باثباتی ارزشیابی کرد. در نتیجه سایر اعضای خانواده می‌توانند در مورد چگونگی تخصیص نیروها از یک مرکز مطمئن آگاهی دهند. فرد از این مرکز می‌تواند روش‌های اصلی برای متعادل نمودن فشار نقش را بیاموزد. ویژگی دیگر خانواده آن است که به عنوان یک نهاد حمایت‌کننده قوی برای مقابله با فشارهای تهدید‌کننده فرد عمل می‌کند و عواطف عمیق درون خانواده از طریق واداشتن هر فرد به تأیید نمودن یا همدردی کردن با دیگران باعث کاهش فشار و در صورت فقدان آن نیز موجب افزایش فشار به فرد


دیدگاه عقلایی گاتک[۱] – نقش و جایگاه ن و خانواده

 

قضیه اصلی دیدگاه عقلایی این است که بین ساعات صرف شده در کار و خانواده و میزان تعارض تجربه شده رابطه مستقیمی برقرار است. هرچه اشخاص ساعات زیادتری را در نقش شغلی و خانوادگی بگذرانند، احتمال این‌که تعارض بین نقشی را تجربه کنند زیادتر خواهد شد و چون اغلب افرادی که در کار تمام وقت شاغل هستند، صرف نظر از جنس، ساعاتی که به فعالیت‌های مربوط به خانواده اختصاص می‌دهند، کمتر از مقدار زمانی است که در شغل صرف می‌کنند. بنابراین در بین ن و مردان احتمال تجربه تداخل شغل با خانواده از تداخل خانواده با شغل بیش‌تر است. از سوی دیگر این دیدگاه فرض می‌کند که رابطه مستقیمی بین تعداد ساعات صرف شده در شغل یا خانواده به ترتیب با تداخل شغل با خانواده و تداخل خانواده با شغل وجود دارد. بر اساس این فرض، این دیدگاه مطرح می‌کند که به طور کلی و صرف نظر از جنس، هرچه فرد ساعت بیش‌تری را در فعالیت‌های شغلی صرف کند، تداخل شغل با خانواده را بیش‌تر تجربه خواهد کرد. برعکس هرچه ساعات بیش‌تری را به وظایف خانوادگی اختصاص دهد، تداخل خانواده با شغل را بیش‌تر تجربه خواهد کرد و این اصل برای هر دو جنس صادق است. البته ن در مقایسه با مردان بر حسب تقسیم جنسیتی کار، تمایل یا اجبار بیش‌تری برای گذراندن ساعات زیادتر در خانه و امور خانوادگی دارند ولی مردان تمایل دارند که ساعات زیادتری را در شغل صرف کنند. لذا این دیدگاه طرح می‌کند که ن تداخل خانواده با شغل را بیش‌تر از مردان و مردان تداخل شغل با خانواده را بیش‌تر از ن تجربه می‌کنند (گاتک، سیرل، کلیپا، ۱۹۹۲: ۵۶۱).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

۲-۵٫ نظریه های نقش جنسیتی

 

۲-۵-۱٫ نگرش به نقش جنسیتی

 

نقش جنسیتى عبارت است از انتظارات غالب در یک جامعه در باره فعالیت­ها و رفتارهایى که مردان و ن مى توانند یا نمى توانند در آن ها درگیر شوند» (کامی یر، ۱۹۸۹: ۳۲۵). همه جوامع از اعضای خود درباره رفتار، نگرش­ها و ارزش­ها انتظاراتی دارند. انتظارات از تفاوت­های جنسیتی باعث می شود که افراد، بر حسب جنسیت خود (مرد یا زن بودن)، نقش­هایی را ایفا کنند که به آن نقش جنسیتی گفته می شود.

 

نقش­های جنسیتی با شکل گیری کلیشه­های جنسیتی و تحول هویت جنسیتی ارتباط دارد. کلیشه ها یا تصورات قالبی جنسیتی، اعتقادات و باورهای فرهنگی جامعه را درباره آنچه باید نقش های جنسیتی باشند منعکس می کنند. این تصورات از نهادهایی چون خانواده و مدرسه آغاز می شود و در محیط های کاری و جمع دوستان، به تدریج از کودکی تا بزرگسالی، به افراد منتقل می شوند. افراد در کنش متقابل با محیط های اجتماعی درکی از نقش های جنسیتی خود به دست می آورند که این درک بخش مهمی از ادراک فرد از خود را تشکیل می دهد (ظهره وند، ۱۳۸۳: ۱۱۸)  شامل آن چیزی است که فرد برای شناساندن خود به عنوان یک پسر(مرد) یا دختر (زن) میگوید یا انجام می دهد. بنابراین، هرچند که عوامل زیستی در شکل گیری نقش جنسیتی تأثیر دارند، عامل عمده در ترکیب نقش مناسب با جنس، یادگیری عوامل محیطی است. در تعریف کلی، باورهای جنسیتیِ کلیشه ای دو نوع باور جنسیتی نه و مردانه را شامل می­شوند. بر اساس این باورهای فرهنگی، برخی صفات، ویژگی ها و رفتارها به صورت سنتی برای ن و مردان مطلوب و متناسب شناخته می شود. تغییر باورهای سنتی مربوط به نقش های جنسیتی زن و مرد باعث شد که ن به ویژه در کشورهای غربی به تغییر دادن نقش­های جنسیتی سنتی خود اقدام کنند (گیدنز، ۱۳۷۸: ۱۴۵).

 

یکی از ویژگی­های مدرنیته، فردگرایی است که ریشه در فلسفه روشنگری دارد. گیدنز هویت فردی و محقق ساختن خویشتن با بهره گرفتن از امکانات ساختاری جامعه مدرن را از جمله پیامدهای کیفیت بازتابندگی مدرنیته می داند. مدرنیته هم ن و هم مردان را تحت تأثیر قراردادهاست، اما از لحاظ تاریخی تجربه فردیت نه و مردانه تفاوتی چشمگیر دارند. زمانی­که تقسیم کارخانگی بر اثر گسترش کارمزدی و اشتغال در اجتماع دستخوش تغییر شد، نخست مردان بودند که به هویت شخصی دست یافتند. ن به مثابه همسر، مادر و کدبانو نقش در هم تنیده و مکمل مرد را ادامه دادند، اما مردان، علاوه بر نقش شوهر و پدر، به عنوان فردی شاغل و شهروندی آزاد فردیت یافتند. نی که به بازار اشتغال وارد شدند توانستند هویتی غیر از هویت خانوادگی به دست آورند. این فردیت با استقلال مالی، خودآگاهی و کمرنگ کردن تلقی سنتی از ن همراه شد و از اینرو رشد فردگرایی در ن به چالش با نقش مردان منجر شد.تفکیک فضای عمومی و خصوصی و نقش­های جنسیتی و انتظارهای فرهنگی نقش در این فضاها مستم نقش تبعی و غیرمستقل ن است. به عبارت دیگر، ن به منظور استقلال و تأمین حقوق خود، خواستار مداخله اجتماع در حریم خصوصی منع خشونت در خانواده، تقسیم کار عادلانه در خانه و مراقبت از فرزند، مزدی کردن کار خانگی و … شدند (درویش پور، ۱۳۷۶: ۲۵).

 

در ساختار نهادهای اجتماعی، به ویژه در خانواده و نهادهای شغلی و آموزشی، توزیع نقش­ها و منزلت­ها مبتنی بر رده بندی­ها و تقسیم کار جنسیتی است. در جوامع سنتی، نقش­های ن عمدتاً محدود به خانواده بوده و معمولاً درونی شده و محور اصلی هویت آنها را تشکیل می­دهد. آنها تفاوت­های جنسیتی و هویت های فرودست را می پذیرند و در مقابل آن کمتر مقاومت می­ کنند. اما در جوامع مدرن، بویژه در شهرهای بزرگ، در پی تحولات ساختاری و ضرورت­های اقتصادی، ن مشارکت بیشتری در عرصه های عمومی دارند و در نتیجه تعلقات و روابط گروهی آنها وسیع تر و منابع هویت سازی آنها متعدد و متکثر می شود و به منابع فرهنگی ارزش­ها و نگرش ها (و منابع مادی (درآمد، دارایی و استقلال مادی بیشتری دست می­یابند. از اینرو، هم درباره هویت شخصی خود و هم درباره هویت­های اجتماعی سنتی و مدرن تأمل می کنند و گروه هایی از آنان به مقاومت فعالانه در برابر هویت­های تحمیلی و ساختن هویت­های شخصی و اجتماعی به دست خویشتن اقدام می­ کنند (ساروخانی، ۱۳۹۲: ۷۵). به دلیل این که دیدگاه­های سنتی درباره نقش­های جنسیتی از موقعیت قدرت مردان در خانه حمایت می کند و اینکه نقش های مردان به اندازه نقش های ن تغییر نکرده، انتظار می رود که مردان تا حدی نگرش های سنتی درباره مرد و زن را حفظ کنند و از آنجا که ن مایل اند قدرت بیشتری در خانه به دست آورند، انتظار می رود دیدگاه آزادانه تری از خود نشان دهند. اگر زنی که به تساوی باورهای نقش معتقد است


نظریه طرح واره جنسیتی – نقش و جایگاه ن و خانواده

 

طرح واره­ی جنسیتی مجموعه ای سازمان یافته از دانش است. بنابراین از نظر مفهومی تا حد زیادی مشابه کلیشه جنسیتی است. بر اساس این نظریه، فرهنگ، نقش مهمی در رشد جنسیت دارد؛ این نقش از طریق فراهم آوردن مرجعی برای شکل دادن طرح واره های جنسیتی انجام می شود. در این خصوص، بارنت مسألۀ تکثر نقش­های ن را مطرح می­ کند و معتقد است این مسأله موجب اضطراب و فشار بیشتری بر ن می شود. وی ضمن اشاره به این مطلب مهم که ایفای چند نقش عمده به صورت همزمان، موجب زایل شدن انرژی محدود فرد می­شود، بیان می­دارد که ن در پاسخگویی به انتظارات و نیازهای هر دو نقش (خانوادگی و شغلی) با مشکلاتی همراه هستند؛ چرا که با توجه به نقش­های همسری، مادری، شغلی و … که هر یک نیز از نظر ارزشمندی و مرتبه در رده بالایی قرار دارند، انجام هم زمان آن­ها فرد را دچار تعارض و گاهی تضاد نقش می کند (حجتی کرمانی، ۱۳۸۲: ۳).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

اسپنله و روش بلا، علت تضاد نقش­های شویی را در این مهم می­دانند که دو نقش معارض، از لحاظ نهادی در سطح واحدی قرار ندارند. غالباً یکی از آنها از سوی جامعه بیشتر توصیه شده، حال آنکه دیگری که بیشتر شخصی است ریشه در گروه­هایی دارد که سازمان دهی و ساختار ضعیف­تری دارند (اسپنله وروش بلا، ۱۳۷۲: ۳۸۰). در همین زمینه، بورلی معتقد است تضاد میان کار و خانواده یکی از جنبه­ های تضاد نقش است. وی اشاره می کند که تضاد نقش­ها یا تضاد میان کار و خانواده به ویژه در خانواده هایی که زن و شوهر هر دو شاغلند، بر روی کاهش سازگاری شویی شان تأثیر می­گذارد و یادآور می شود که دو متغیر در رابطۀ میان تضاد کار و خانواده مداخله کرده، تأثیرش را بر ناسازگاری زوجی کم می کند. یکی حمایت همسر به ویژه از جانب شوهر برای زن، از تأثیر تضاد نقش ن بر عدم سازگاری شان می­کاهد. این حمایت­ها می تواند شامل حمایت احساسی، آگاهی دهنده و رفتاری باشد، عامل دیگر رعایت انصاف در توزیع کارهای خانه است. وی معتقد است که انصاف در تقسیم کارهای خانه بر جوانب گوناگون خوشبختی همسران تأثیر می گذارد و تحقیقات وی نشان داده است که این دو متغیر هم به طورمستقیم و هم به طور غیرمستقیم بر سازگاری شویی آنها تأثیر مثبت دارد (خلیلی، ۱۳۷۸: ۷۳).

 

 

 

۲-۵-۶٫ نظریه ضرورت کارکردی نقش‌های جنسیتی

 

تالکوت پارسونز[۱]چهره برجسته مکتب کارکردگرایی، در تحلیل خود پیرامون تقسیم‌کار جنسیتی بین زن و شوهر عمدتاً به خانواده هسته‌ای طبقه متوسط آمریکایی توجه دارد. هرچند از داده‌های پژوهش‌های میان فرهنگی نیز سود جسته است. پارسونز بر نقش محوری تقسیم‌کار جنسیتی در حفظ وحدت و انسجام خانواده تأکید کرده است. تقسیم‌کاری که وظایف شغلی، کسب درآمد و رهبری خانواده را بر عهده شوهر/ پدر و وظایف خانه‌داری و کدبانوگری را بر عهده همسر/ مادر قرار می‌دهد. به باور وی، این الگو به بهترین شکل، زمینه ایفای کارکردهای اصلی خانواده یعنی تثبیت شخصیت بزرگسالان و جامعه پذیری کودکان را فراهم می‌کند و این امر در ثبات و یکپارچگی خانواده و در نتیجه، در یکپارچگی اجتماعی نقشی اساسی دارد. تابعیت ن نسبت به مردان در جوامع سرمایه‌داری از نظر کارکردی برای حفظ انسجام خانواده و انسجام خانواده نیز برای حفظ ساختار طبقاتی این جوامع ضرورت دارد. حفظ ساختار طبقاتی نیز برای تضمین این‌که ساختار اجتماعی هم‌چنان که هست باقی می‌ماند، ضروری است (هاروی و مک دونالد،۱۹۹۳: ۱۹۷).

 

چنان‌چه زن ازدواج کرده نقش نان آوری را به عهده گیرد، خطر رقابت با شوهر پدید می‌آید و این برای وحدت و هماهنگی خانواده بسیار زیان‌آور است (میشل،۱۳۵۴: ۱۲۲). می‌توان شواهدی در تأیید سخن پارسونز ارائه کرد: بدون شک، الگوی تفکیک جنسیتی نقش‌ها در دوران‌های گذشته و نیز در بسیاری از خانواده‌ها در دوران معاصر، استحکام خانواده را به بهترین شکل تأمین کرده است. هم‌چنین، از آنجا که اشتغال ن باعث افزایش استقلال اقتصادی و انتظارات آنان می‌گردد و به علاوه، ن شاغل به ویژه شاغلان تمام وقت، امکان تأمین نیازهای عاطفی شوهران خود را ندارند، بروز اختلال در روابط خانوادگی دور از انتظار نیست. پژوهشگران شاخص‌های بی‌ثباتی خانواده، از جمله اندیشیدن درباره طلاق را در خانواده‌هایی با ن شاغل، بالاتر یافته‌اند (ویلکی، ۱۹۹۱: ۵۰). همان‌گونه که بین میزان ورود ن به بازار کار و میزان طلاق، همبستگی مثبت مشاهده کرده‌اند (سابین، ۱۹۹۵: ۵۱۹). با این همه، همان‌گونه که منتقدان پارسونز می‌گویند، واقعیات زندگی خانوادگی در دوران معاصر در بسیاری از خانواده‌ها به گونه دیگری رقم خورده است. در این خانواده‌ها همان الگوی تقسیم‌کار جنسیتی که بنابر فرض، باید عامل انسجام خانواده باشد، به صورت کانون مشاجره‌های شویی و عامل بی‌ثباتی خانواده درآمده است. بسیاری


نظریه طبقات جنسی – نقش و جایگاه ن و خانواده

 

شولامیت فایرستون[۱] در تبیین پدیده فراگیر تقسیم‌کار جنسیتی با الهام از نظریه طبقات اجتماعی مارکس، نظریه‌ای ارائه داده که بر حسب آن، زیست‌شناسی تولید مثل موجب شکل‌گیری طبقات جنسی در جوامع گردیده است. خانواده زیست‌شناختی (واحد اصلی تولید مثل، متشکل از مذکر، مؤنث و نوزاد) در هر یک از اشکال سازمان اجتماعی با این واقعیات اساسی- اگر نگوییم غیر قابل تغییر- مشخص می‌گردد: ۱) ن تا پیش از گسترش کنترل موالید، در طول تاریخ تحت سیطره زیست‌شناسی خود بوده‌اند: قاعدگی، یائسگی و بیماری‌های نه، زایمان توأم با درد مداوم، شیردهی و مراقبت از نوزادان و تمام این امور، آنان را برای بقای فیزیکی به مردان (برادر، پدر، شوهر، دولت،…) وابسته نموده است. ۲) نوزاد انسان زمانی طولانی‌تر از نوزاد حیوانات برای رشد می‌گذراند و در نتیجه، بی‌دفاع است و دست‌کم، مدتی برای بقای فیزیکی به بزرگسالان وابسته است. ۳) نوعی وابستگی متقابل بین مادر و فرزند در هر جامعه‌ای وجود داشته و در نتیجه، به روان‌شناسی هر زن بالغ و هر نوزادی شکل داده است. ۴) تفاوت بین دو جنس از نظر تولید مثل طبیعی، مستقیماً منجر به اولین تقسیم‌کار (تبعیض مبتنی بر ویژگی‌های زیست‌شناختی) در آغاز طبقاتی شدن جوامع گردیده است (فایرستون، ۱۹۹۷: ۲۳).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

البته فایرستون می‌پذیرد که نهادهای اجتماعی نیز سلطه مردان را تقویت می‌کنند، اما شالوده اساسی این سلطه را زیست‌شناسی تولید مثل انسان می‌داند. با وجود این می‌توان از همین بزرگ‌نمایی تأثیر زیست‌شناسی تولید مثل به عنوان مبنایی برای نقد این نظریه استفاده کرد. هرچند تأثیر زیست‌شناسی تولید مثل بر تفکیک جنسیتی نقش‌ها انکار ناپذیر است، نمی‌توان عنصر انتخاب آگاهانه یا نیمه آگاهانه بشر دیروز و امروز را نادیده گرفت. بدون شک، فرآیند تولید مثل طبیعی وماً تفکیک جنسیتی نقش‌ها را در پی نداشته و انسان‌ها گزینه تفکیک نقش‌ها را از میان چند گزینه محتمل انتخاب کرده‌اند که یکی از آن‌ها تداوم تولید مثل طبیعی به ضمیمه وابسته شدن ن به یکدیگر و دوری آن‌ها از مردان است. به این ترتیب، فایرستون ناگزیر است به عوامل دیگری مانند بی‌قدرتی ن و محرومیت آنان از ثروت و غیره توسل جوید که این خود به معنای اعتراف به ناکافی بودن نظریه اش خواهد بود. هم‌چنین در این نظریه از میان تفاوت‌های زیست شناختی زن و مرد فقط بر تفاوت‌های مربوط به تولید مثل تأکید شده است و دیگر تفاوت‌های جنسی نادیده گرفته شده‌اند (جاگار،۱۹۹۴: ۸۱).

 

 

 

 

۲-۵-۸٫ تداوم نقش های جنسی

 

نانسی چودروف[۲] در کتاب باز تولید مادری­(۱۹۷۸) با تکیه بر نقش همانند­سازی در جامعه پذیری کودکان اظهار داشت کودکان هر یک از دو جنس، از بین پدر و مادر، با هم­جنس خود همانندسازی کند (دختران ان و پسران با پدران). با توجه به تفاوت نقش‌های پدر و مادر در خانواده‌های کنونی نتیجه چنین خواهد شد که دختران نقش­های مادری­(خانه­داری و مراقبت از دیگران) که مستم ارتباط نزدیک است و پسران نقش‌های پدری (کار در خارج از منزل که مستم دوری و انفکاک است) را در خود درونی ­می­سازند. همین ساختارهای روانی متفاوت دختر و پسر، باعث تداوم نقش‌های جنسیتی در سطح خانواده و اجتماع می‌گردد. (بستان، ۱۲:۱۳۸۵)، از آن جا که بچه­داری سهم عمده کارهای خانه را به خود اختصاص می‌دهد، این موضوع توجه ویژه بسیاری از طرفداران فمینیسم را به خود جلب کرده است. آنان از این که مراقبت کودکان، بخشی از وظایف مادران شمرده می‌شود و پدران در این عرصه مسئولیتی به عهده نمی‌گیرند، شکوه دارند. به گفته او­کلی: نقش اصلی شوهر در زندگی، کار اوست و وظیفه او در قبال کودکان از همین دریچه تعیین می‌گردد؛ اما جنبه‌های فیزیکی مراقبت از کودک، مورد تأکید قرار نمی‌گیرد و هنگامی که پدر این وظایف را به عهده می‌گیرد، گفته می‌شود که او به عنوان مادر جانشین» یا به عنوان کمک کار مادر» عمل می‌کند. پدر برای حمایت اخلاقی از مادر و قوت قلب دادن به او در خانه مورد نیاز است. تمایز شدید بین نقش‌های والدین در این دو فرمول اخلاقی


جامعه­ پذیری جنسیتی – نقش و جایگاه ن و خانواده

 

جامعه­پذیری فرایندی است که افراد نگرش­ها، ارزشها و رفتارهای مناسبی را به عنوان عضوی از یک فرهنگ، درونی می­ کنند در این ارتباط می­توان نقشهای جنسیت را به عنوان رفتارهای مورد انتظار، نگرش­ها، وظایف که یک جامعه به هر جنس نسبت می­ دهند، تعریف کرد. این رهیافت به دیدگاه تعامل­گرایی نمادی نزدیک می­باشد(شافر و همکاران، ۱۹۹۲: ۹۸)، اجتماعی شدن نقش­های جنسیتی که خود نوعی از اجتماعی­شدن است بدین معناست که چگونه دختران و پسران امتیازها و رفتارهای مناسب از نظر جنسیتی را برای ایفای نقش می­گذراند، فرا می­گیرد (ویتاکر،۱۹۹۹: ۳۳).  به لحاظ بیولوژیکی بین جنسها تفاوت وجود دارد. این تفاوت بیولوژیکی منجر به رشد هویت جنسیتی(خودپنداری یک فرد از مذکر و مونث بودن می­شود، هویت جنسی یکی از اولین معانی است، در بسیاری از جوامع تمایزات اجتماعی  بین جنسیت­ها حاصل تفاوت بیولوژیکی است، هویت جنسی پایه احساس فرد از مذکر یا مونث بودن است در حالیکه نقش­های جنسی، در ارتباط با جامعه­پذیری در درون هنجارها با توجه به مردانگی و نگی است (شافر و همکاران،۱۹۹۲: ۹۸)، تربیت و اجتماعی شدن هر یک از اعضای خانواده تأثیر عمیقی بر جایگاه فرد در خانواده و حتی نحوه برخورد اجتماع با فرد را در پی دارد، در عین حال انتظار می­رود که بر جایگاه آنها نیز تأثیر داشته باشد، ایدئولوژی جنسیت با توسعه اجتماعی و اقتصادی جامعه در حال تغییر است و با تحصیل و اشتغال ن به سمت برابری حرکت می­ کند(تری یاندیس، ۱۳۷۸: ۹۷). بخشی از قدرت تصمیم ­گیری در خانواده به کارکرد نقش­های سنتی جنس مذکر و مونث بر می­گردد، به اعتقاد ریتزر در چنین جامعه­ای از ن انتظار می­رود که نسبت به مردان نقش مطیع را بازی کنند و ن تا حدی نقش جنسیتی سنتی مطیع بودن را می­پذیرند، این امر علاوه بر حیطه خانواده حتی در قلمرو کار و شغل نیز وجود دارد.

 

 

تحقیقاتی که در گروه­های کاری انجام شده، نشان می­دهد که مردان به همان نسبت از نفوذ بیشتری نسبت به ن برخوردارند، به طور مستقل جامعه­پذیری می­شوند؛ در مقابل ن اعتماد به نفس کمتری دارند، در این مورد ن احساس وابستگی و انفعال بیشتری در حضور مردان می­ کنند(پو و دیگران، ۱۹۸۳، به نقل از صبوری). تصورات و رفتارهای جنسی را متأثر از نوع جامعه­پذیری است، به دنبال این نوع جامعه­پذیری ن دارای تصویری منفعل و مردان دارای تصویری فعال ترسیم شده ­اند، با این وجود ­بیشتر فراگرد آموزش طی فراگیری نقش رخ می­دهد، اعضا در هر جامعه­ای در قالب نظامی از موقعیت­ها و جایگاه­های اجتماعی و همچنین بر اساس جنس، سن، ثروت، شغل طبقه ­بندی می­شوند، با این حال هر یک از جایگاه­ها، نقش­هایی را اقتضا می­ کنند که یک رشته چشم­داشت­ها را به همراه­دار، خلاصه کردن نقش­ها بر مبنای جنسیت این واقعیت را نشان می­دهد که جایگاه فرد را نه در بین گروه­های اجتماعی و حتی فردی بلکه در داخل خانواده آشکار می­ کند و حقوق و مسئولیت­ها و شأن افراد را به همراه دارد. این جامعه­پذیری هر دو جنس را از دستیابی به برابری امکانات در هر زمینه­ای به خصوص زمینه آموزش و پرورش محروم می­سازد زیرا که هر دو جنس را در انتخاب رشته بر اساس گرایش­ها و استعدادهایشان باز می­دارد.

 

 

 

۲-۵-۱۰٫ نظریه نیازهای سرمایه داری

 

میشل بارت [۱]در تحلیلی مارکسیستی- فمینیستی از تقسیم‌کار جنسیتی در خانه، بر ایدئولوژی خانواده‌گرایی و تأثیر نظام سرمایه‌داری بر تقویت و رواج آن تأکید کرده است. به گفته وی، بر حسب این ایدئولوژی، خانواده هسته‌ای به طور طبیعی بنیان می‌گیرد، جهان‌شمول است و تقسیم‌کاری طبیعی را مشخص می‌سازد؛ تقسیم‌کاری که مرد را تأمین‌کننده امکانات اقتصادی و زن را تیماردار و تأمین‌کننده کار بی مزد خانگی می‌داند. البته این نوع نظام خانوادگی جنبه گریپذیری از نظام سرمایه‌داری نبود اما از درون روندی تاریخی پدیدار گشت که طی آن، ایدئولوژی مزبور به روابط تولیدی سرمایه‌داری راه یافت. این ایدئولوژی تا اندازه‌ای از دیدگاه‌های پیش از سرمایه‌داری درباره جایگاه زن ناشی شده بود اما علت گسترش آن تناسب بیش‌تر با اوضاع و شرایط سرمایه‌داری بود. نظام خانواده یا خانوار در میانه قرن نوزدهم و در نتیجه پیوند اتحادیه‌های صنفی کارگری و سرمایه داران تثبیت شد زیرا هر دو گروه معتقد بودند که ن را باید از نیروی کار کنار گذاشت (ابوت و والاس،۱۳۸۰: ۲۹۱-۲۹۲). به باور مارکسیست فمینیست‌های جدید، خانواده هسته‌ای از سه طریق تولید و بازتولید نیروی کار، تأمین مکانی برای نگه‌داری ارتش ذخیره کار و تسهیل مصرف مقادیر گسترده‌ای از کالاهای مصرفی به سرمایه‌داری خدمت می‌کند (کنیوتیلا،۱۹۹۶: ۲۷۱). همان‌گونه که خود بارت اعتراف نموده، ارتباط کارکردی خانواده با ساختار‌های سرمایه‌دارانه، ارتباطی علی و معلولی نیست تا در نتیجه، خانواده را فرآورده نظام سرمایه‌داری بدانیم. خانواده به عنوان واحد اصلی جامعه در هر نظام بدیل دیگری که به جای سرمایه‌داری مفروض گرفته شود، با نهادهای اجتماعی آن نظام، کنش متقابل داشته و به اهداف آن نظام خدمت می‌کند. بنابراین، نمی‌توان به بهانه مخالفت با سرمایه‌داری، اساس زندگی خانوادگی را زیر سؤال برد، آن‌گونه که در رویکرد عده‌ای از فمینیست‌ها مشاهده می‌کنیم (تانگ،۱۹۹۷: ۵۷).

 

دانلود مقاله و پایان نامه


 

 

فمینیست‌های رادیکال در تبیین علی نابرابری جنسی به طور عام و تقسیم جنسیتی نقش‌ها به طور خاص بر عنصر پدر سالاری تکیه می‌کنند. آن اوکلی [۱]تقسیم کار جنسیتی در خانه به ویژه نماد آشکار آن یعنی مادری را اسطوره‌ای پدرسالارانه می‌داند که نهادهای فرهنگی جامعه در پیدایش و تقویت آن بیش‌ترین سهم را دارند. وی آراء و نظریه‌های رفتارشناسان، مردم‌شناسان، جامعه‌شناسان و روان‌شناسان کودک در خصوص این موضوع را در راستای ترویج این اسطوره ارزیابی می‌کند. به گفته وی، گروه نخست برای تقسیم‌کار جنسیتی منشأ زیست‌شناختی قائلند؛ گروه دوم بر پایه پژوهش‌های میان فرهنگی بر جهان شمول بودن پدیده تقسیم‌کار جنسیتی تأکید می‌ورزند؛ گروه سوم به ویژه کارکردگرایان، کارکردهای اجتماعی مثبت آن را مورد تأکید قرار می‌دهند و گروه چهارم یعنی روان‌شناسان کودک نیز همواره بر این مطلب تأکید کرده‌اند که کودک نه به پدر، بلکه به مادر خود نیازمند است. به این ترتیب، اسطوره‌ای که تنزل جایگاه زن به نقش خانگی را امری طبیعی، جهان شمول و ضروری می‌داند، از راه استناد به پژوهش‌های علمی، برای خود کسب اعتبار و مقبولیت کرده است .اوکلی ضمن مناقشه در نتایج این پژوهش‌ها، جانبداری به ظاهر علمی از ادعاهای یاد شده را ناشی از این واقعیت می‌داند که پژوهشگران این رشته‌ها، ارزش‌های محیط فرهنگی خود را پذیرفته و درونی کرده‌اند، ارزش‌هایی که تقسیم‌کار جنسیتی در خانه به ویژه اختصاص نقش مادری به ن و نقش پدری به مردان از مهم‌ترین آن‌ها به شمار می‌آیند (اوکلی،۱۹۷۶: ۱۵۷-۱۵۸). فمینیسم رادیکال تداوم الگوی جنسیتی تقسیم‌کار را نیز بر حسب کارکردهای مثبت آن برای طبقه مردان تبیین می‌کند. از این منظر، علت تداوم این الگو بهره‌ای است که مردان از آن می‌برند، زیرا در این الگوی تقسیم‌کار، همه ن- اعم ازهمسران، مادران، خواهران و دختران- در خدمت همه مردان و تأمین نیازهای آنان قرار می‌گیرند (بیلتون، ۱۹۸۱: ۳۵۱) .

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

 

 

۲-۵-۱۲٫ ن و شبکه اجتماعی

 

نام الیزابت بات[۲] با نام نظریه شبکه همراه است،  شبکه روابط اجتماعی از نظریات مطرح­شده در حوزه نقش­های خانگی است، نظریه­ای که در کتاب او به نام خانواده و شبکه‌ی اجتماعی» تکمیل شده، الیزابت بات در سال ۱۹۶۵ با مطالعه ۲۰ خانواده با شیوه مصاحبه کیفی مطرح­شده است و نتایج تحقیق خود را در زمینۀ تبیین نقش­های شویی چنین بیان کرده است، که روابط اجتماعی خارجی همه خانواده­هابیش از آنکه شکل یک گروه سازمان­یافته افراد تشکیل­دهنده، گروه اجتماعی گسترده­تری را به وجود می­آورند که هدف­های مشترک و نقش­های متقابلا وابسته دارند، به علاوه از نوع خورده­فرهنگ­ متمایز و مشخص برخوردارند، اما از طرف دیگر شبکه را داریم که در شکل­ گیری آن فقط بعضی از افراد تشکیل­دهندۀ آن و نه همه آنها دارای روابط اجتماعی با یکدیگر هستند، با اینکه همه خانواده­های مورد بررسی بیش از آنکه متعلق به گروه باشند تعلق به شبکه­ها داشتند و تنوع قابل ملاحظه­ای در متصل­بودن است (پویان، ۱۳۷۳: ۲۵۴). بات اظهار می­دارد ارتباط ایشان(زن و شوهر) با شبکه ­های خویشاوندان، دوستان و همسایگان نزدیک­تر متراکم­تر باشند، رابطه زن و شوهر به عنوان زوج شویی تفکیک­شده بوده و بیشتر تابع سلسله مراتب است، عکس قضیه نیز مصداق دارد: هرچه شبکه­ها کم تراکم­تر باشند، نقش­های مردانه و نه کمتر نشانگر جدایی و تفکیک هستند(سگالین، ۱۳۷۰: ۲۵۴- ۲۵۵). بات این نکته را در قالب فشارهای فرهنگی تبیین می­ کند، هنگامی که اشخاصی با یک فرد آشنا هستند دارای کنشی فشرده باهم هستند، اعضای شبکه به نوعی وفاق مشترک در مورد هنجارها دست می­یابند و برای تبعیت از آنها، به اعمال فشار اجتماعی غیررسمی دست می­زنند. این اشخاص دارای ارتباط با یکدیگر هستند و به همیاری متقابل گرایش دارند(همان). الیزابت بات که نام او با نظریه شبکه همراه است درجه تفکیک نقشهای زن و شوهر را با میزان تراکم شبکه­ای همبسته می­داند که زوجین بیرون از خانه برای خود حفظ می­ کنند. هرچه ارتباط ایشان با شبکه ­های خویشاوندان، دوستان و همسایگان نزدیکتر و هر چه این شبکه­ها متراکم­تر باشند، رابطه زن و شوهر کم تراکم باشد، نقش­های مردانه و نه کمتر نشانگر جدایی و تفکیک هستند (سگالین، ۱۳۷۰: ۲۵۵).

 


بررسی نقش‌های مختلف ن با بهره گرفتن از نظریات – نقش و جایگاه ن و خانواده

 

جامعه شناسان، زندگی انسان را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: کار (اشتغال درآمدزا)، فراغت (تفریح و سرگرمی) و ضرورت (خواب، خوراک و…)؛ اما فمینیست‌ها معتقدند این نگرشی مردانه به دنیاست، چرا که خدمات بی‌اجر خانگی را کار نمی‌شناسد (آبوت و والاس، ۱۳۸۰: ۱۷۱). به علاوه، ن شاغل علی‌رغم ساعات کار زیاد بیرون از خانه، در ساعات فراغت نیز با ضرورت انجام کارهای خانگی روبه‌رو‌ هستند. در این بخش به مشکلات ن شاغل و نقش‌های مختلفی که باید بر عهده بگیرند با بهره گرفتن از برخی نظریات مربوط به این موضوع اشاره می‌شود:

 

 

 

 

۲-۶-۱٫ نقش خانه داری (کدبانوگری)

 

آندره میشل[۱] با مطالعات خود در کشورهای مختلف نتیجه می‌گیرد که حتی اگر زن در بیرون از خانه کار کند، سنگین‌ترین وظایف مربوط به خانه را بر دوش دارد و شوهرش در کار خانه به او یاری نمی‌رساند. تعدد وظایف، تنها مسئله‌ ن امروز نیست، بلکه از دید ن شاغل، پدیده‌ خاص عصر حاضر، تنوع و تعارض این وظایف است» (ساروخانی، ۱۳۷۰: ۱۷۱). آبوت[۲] نیز با تأکید بر نوع تقسیم‌کار جنسی در خانواده معتقد است که بخشی از بی‌عدالتی در نی دیده می‌شود که علاوه بر اشتغال در بیرون خانه، هم‌چنان خانه‌داری، آشپزی و بچه‌داری را بر عهده دارند و بخش دیگر، بدین علت بی‌عدالتی شمرده می‌شود که کارهای خانگی ن، نسبت به کار همراه با مزد مردان، به مراتب نیازمند ساعات کار بیش‌تری است.

 

فمنیست‌ها اغلب این نکته را خاطر نشان می‌کنند که به طور کلی مسئولیت کارهای ضروری و تکراری که باید به طور منظم انجام شود با ن است، درحالی‌که مردان کارهایی را انجام می‌دهند که به خلاقیت نیاز دارد و می‌توان سر فرصت به آن پرداخت. این تقسیم‌کار، اغلب وابسته به نگرشی است که استعدادها و قابلیت‌های طبیعی زن و مرد را تعیین می‌کنند. برای نمونه می‌گویند ن به طور طبیعی می‌توانند به‌خوبی از عهده‌ کارهایی مثل نظافت، خیاطی، ظرف‌شویی، خرید روزانه، شست‌و‌شو، بچه‌داری و آشپزی برآیند، درحالی‌که این توانایی در مردان وجود ندارد. مارتین و رابرتز[۳] نیز عنوان می‌کنند که ن، اغلب مشاغلی اختیار می‌کنند که با وظایف خانوادگی‌شان متناسب باشد تا بتوانند هم‌چنان بار کارهای خانگی را به دوش کشند (آبوت و والاس، ۱۳۸۰: ۱۲۸-۱۲۹). ج.ک.گالبرایت[۴] معتقد است که از اوایل قرن بیستم تا امروز، تنها اقلیت کوچکی از مردم خدمتکار استخدام می‌‌کنند، اما تقریباً برای تمام جمعیت کنونی، همسر خدمتکار در زندگی خانوادگی موجود است (گیدنز، ۱۳۷۸: ۵۴۶). ریتزر[۵] نیز بر این نکته اشاره دارد که ن شاغل، بیش از نی که خانه‌دار تمام‌وقت هستند در اوایل شب و برای ساعات طولانی در تعطیلات آخر هفته، کار خانگی انجام می‌دهند.کار خانگی با ارائه‌ رایگان خدماتی که بسیاری از جمعیت شاغل به آن وابسته‌اند بنیه‌ اقتصاد را تقویت می‌کند (ریتزر، ۱۳۸۱: ۱۹۶).

 

 

 

 

۲-۶-۲٫ نقش مادری (فرزندداری)

 

ن را به لحاظ نقش مادری‌شان، پرستاران طبیعی به شمار می‌آورند. افزون بر این، فرصت‌های شغلی ن محدود است، چون کارفرماها معتقدند مادر بودن در زندگی ن اساسی‌تر از آینده‌ شغلی است (آبوت و والاس، ۱۳۸۰: ۱۳۴). به عقیده‌ آبوت و سپسفورد، چیزی که ن را در قلمرو خانگی محصور می‌کند یا دست‌کم رقابت با مردان را در بازار کار و سازمان‌های ی برای ن، به‌ویژه ن متأهل دشوار می‌سازد، تأثیر متقابل ایدئولوژی‌های موجود درباره‌ مادری و نقش ن است (آبوت و والاس،۱۳۸۰: ۲۵۶). بلاد[۶] نیز در زمینه‌ مشکلات ن درارتباط با فرزندداری معتقد است که ن برای این‌که بتوانند بیرون خانه کار کنند، ناچار باید کودکان خود را به مادربزرگ یا خویشان دیگر بسپارند که در جوامع امروزی به علت پراکندگی اقوام چنین امکانی میسر نیست؛ در نتیجه فرزندان را در قبال پرداخت دستمزد به دیگران یا پرورشگاه می‌سپارند یا در خانه می‌گذارند که در این صورت کودکان، خودسر بار می‌آیند (ساروخانی، ۱۳۷۰: ۱۶۸- ۱۶۹).

 

آبوت نیز به ترک بازار کار توسط ن شاغلی اشاره می‌کند که کودکان خردسال دارند یا دوران بارداری و زایمان را سپری می‌کنند. گرچه با تخصیص امکاناتی چند، ترک بازار توسط این ن روز به روز کمتر می‌شود، اما به دلیل مسئولیت‌های خانگی، هم‌چنان شمار مادرانی که شغل تمام‌وقت دائمی دارند بسیار ‌اندک است (آبوت و والاس، ۱۳۸۰: ۱۸۶-۱۸۷). مارتین و رابرتز نیز داشتن فرزند کوچک را دلیل اصلی کناره‌گیری ن از بازارکار می‌‌دانند و مشاغل پاره‌وقت را مشاغلی ایده‌آل برای این‌گونه ن به شمار می‌‌‌آورند (آبوت و والاس،۱۳۸۰: ۵۴-۵۵).

 

گرت[۷] بیان می‌کند که مادر شاغل را اغلب خودخواه و مهم‌تر از همه، بد می‌‌دانند زیرا چنین تصور می‌‌شود که او نسبت به فرزند خود قصور و کوتاهی می‌‌کند. کودکی که مادر شاغل دارد، رهاشده انگاشته می‌‌شود و ادعا می‌‌شود که غیبت مادر ممکن است بر ثبات شخصیت آینده‌ او اثر منفی بگذارد. جنبه‌ دیگر چنین رویکردی این است که مادر نمی‌تواند به عنوان یک زن به رضایتی حقیقی دست یابد، مگر آن‌که وقت خود را صرف مراقبت از کودکی که خود به دنیا آورده، یعنی فرزند تنی‌اش کند (گرت، ۱۳۸۰: ۶۷- ۶۸). اشتغال زن موجب دوری او از خانه می‌‌شود و بنابراین ساعت‌ها از فرزند و دیگر اعضای خانواده بی‌اطلاع می‌‌ماند. این امر، اضطراب و نگرانی را در میان ن شاغل شهری ایجاد می‌‌کند. بیرون بیوم[۸] معتقد است که احساس گناه، نگرانی و اضطراب این دسته از ن بیش‌تر از ن خانه‌دار است (جمشیدی، ۱۳۸۱: ۴۶).

 

۲-۶-۳٫  نقش تیمارداری

 

فینچ و گروز[۹] عقیده دارند هرچند افزایش مهدکودک، آسایشگاه، پرستار خانگی و مانند آن، تحمل بار گران تیمارداری خویشاوندان وابسته را برای زن آسان‌تر خواهد کرد ولی نه او را از حصار بسته‌ خانگی آزاد می‌‌کند، نه مسئولیت‌های خطیر تیمارداری را از دوش او برخواهد داشت. آبوت نیز بهنجارسازی زندگی را برای کودک عقب‌مانده‌ ذهنی با از هنجار درآمدن مادر برابر می‌‌داند. اام‌های جسمی و روانی نقش تیمارداری با این توقع درهم آمیخته که تیماردار در صورت نیاز، تمامی شبانه‌روز را در طول هفته صرف این کار کند. نیسل و بونرژیه[۱۰] با تحقیق بر روی ۴۴ زوج که نگه‌داری از خویشان سالمند را به عهده داشتند به این نتیجه رسیدند که ن، اعم از این که شاغل باشند یا نباشند به طور میانگین، روزی دو تا سه ساعت برای مراقبت‌های ضروری خویشاوندان خود، وقت صرف می‌‌کنند (آبوت و والاس، ۱۳۸۰: ۱۸۲- ۱۸۳).

 

 

 

۲-۶-۴٫ نقش همسری

 

با توجه به تعدد وظایف ن شاغل، حمایت همسر، کلید موفقیت خانواده‌هایی است که زن و شوهر هر دو شاغل‌اند. حق‌شناسی و رضایت‌خاطر شوهران از شاغل بودن همسر خود به میزان مشارکت آنان در امور خانواده و ادراکات آن‌ها از رضایت شغلی و خانوادگی بستگی دارد. گروهی بر این باور‌ هستند که ن شاغل به علت وقتی که بیرون از خانه صرف می‌‌کنند، وقت کمتری برای گفت‌وگو و تبادل‌ نظر با همسرشان دارند. از سویی بسیاری از مردان دوست ندارند اعتماد به نفس همسرشان از آن‌ها بیش‌تر باشد. ن هم از عدم حمایت شوهرشان گله دارند. بنابراین اولین چیزی که در این بین آسیب می‌‌بیند رابطه‌ زن و شوهر است زیرا هر یک با این تصور زندگی می‌‌کند که دیگری او را درک نمی‌کند (بی‌نام، حیات نو: ۱۳۸۱).

 

 

 

۲-۶-۵٫ نقش عروس در خانواده‌ خود و همسر

 

کار ن در درون و بیرون خانه موجب ارتباط کمتر با دوستان و خویشاوندان می‌‌شود. این در حالی است که نزدیکان خود زن یا همسرش از او انتظاراتی خاص دارند. بر این اساس، ن ممکن است تنها به انتظارات آن‌ها جامه‌ عمل بپوشند که در این صورت به سایر نقش‌های خانگی و شغلی خود نمی‌رسند و یا در نوع رفت‌وآمد با خانواده‌ خود و یا خانواده‌ همسرشان نوعی ارجحیت قائل شوند به‌گونه‌ای که ارتباط با خویشاوندان خود را در اولویت قرار دهند و ارتباط کمتری با خویشان همسر داشته باشند که البته این امر نیز بر مشکلات و کشمکش‌های روحی و روانی‌شان خواهد افزود.

 

در نهایت، باید گفت که ن شاغل به دلیل گوناگونی نقش‌ها و وظایف و مشکلات ناشی از آن، حتی برای رسیدگی به امور شخصی خود (مانند آراستگی ظاهر، تقویت جسم و تفریح و سرگرمی) نیز وقت کمی دارند که این امر نیز به خودی خود مسائلی را به همراه خواهد داشت (مقصودی و بستان، ۱۳۸۳: ۱۳۷).

 

 

 

۲-۶-۶٫ نقش کارمندی

 

محیط کار و شرایط کاری نیز نقش مهمی در بروز مشکلات ن متأهل شاغل دارد. ساعات کار، نوع کار، رابطه با مدیر و همکاران، محیطی که فرد در آن مشغول به کار است، دستمزد و امکانات رفاهی سازمان، همه و همه بر رضایت شغلی او اثر می‌گذارد. میزان رضایت شغلی فرد نیز با میزان مشکلات ناشی از نقش‌های خانگی مرتبط است. تحقیقات گذشته ثابت کرده که نی که در خارج از خانه مشاغل سخت و درازمدت را تجربه می‌کنند در ایفای نقش‌های خانگی احساس خستگی و بی‌حوصلگی بیش‌تری نسبت به ن خانه‌دار دارند. این مسئله، ن شاغل را بیش از پیش دچار مشکلات روحی می‌‌سازد (بی‌نام، خراسان،۱۳۸۰).‌ هافمن و نای[۱۱] نیز از تحقیق بر روی مادران شاغل نتیجه گرفتند که اکثر مادران شاغلی که از شغل خود راضی بودند، احساس گناه نمی‌کردند و در انجام امور خانه نیز شایستگی داشتند و به خوبی مادران خانه‌دار و یا حتی بهتر از آنان عمل می‌‌کردند» (کرباسی، ۱۳۸۱: ۱۱۶).

 

[۱] Andre Michel

 

[۲] Abbott

 

[۳] Martin & Roberts

 

Galbraith

 

[۵] Ritzer

 

[۶] Blad

 

[۷] Gareth

 

[۸] Biron Biom

 

[۹] Finch & Groves

 

[۱۰] Nissell & Bonnerjea

 

[۱۱] Hoffman & Nye


گفتار اول: مفهوم قابلیت داوری                                                                    ۱۳۷
گفتار دوم: قانون حاکم بر قابلیت داوری                                                                    ۱۳۸
گفتار سوم: موضوعات غیر قابل داوری در حقوق ایران                                         ۱۳۹
مبحث دوم: نقض نظم عمومی                                                                     ۱۴۰
گفتار اول:مفهوم نظم عمومی                                                                        ۱۴۱
گفتار دوم: قلمرو نظم عمومی، شکلی و ماهوی                                                   ۱۴۳
گفتار سوم: اقسام نظم عمومی                                                                      ۱۴۵
گفتار چهارم: برخی مصادیق نظم عمومی                                                                   ۱۵۳
گفتار پنجم: بررسی تطبیقی نظم عمومی در قانون داوری تجاری ایران و کنوانسیون نیویورک         ۱۵۵
بخش دوم: موانع خاص مندرج در قانون ایران                                                   ۱۵۶
مبحث اول: اصل ۱۳۹ قانون اساسی ایران                                                                   ۱۵۶
گفتار اول: نظریه تفسیر مضیق اصل ۱۳۹ قانون اساسی ایران                                    ۱۵۸
گفتار دوم: نظریه تفسیر اصل ۱۳۹ قانون اساسی بر مبنای نمایندگی                                      ۱۵۹
گفتار سوم: نظریه تفسیر اصل ۱۳۹ قانون اساسی بر مبنای قانون ارجاع به داوری             ۱۶۰
گفتار چهارم: نظریه تفسیر اصل ۱۳۹ قانون اساسی بر مبنای عدم اهلیت»                     ۱۶۰
مبحث دوم : آرای مربوط به اموال غیرمنقول واقع در ایران                                                ۱۶۲
گفتار اول: قانون آمره                                                                                ۱۶۲
گفتار دوم: اسناد معتبر                                                                               ۱۶۳
نتیجه گیری                                                                                          ۱۶۵
فهرست منابع                                                                                        ۱۶۹
چکیده                                                                                                 ۱۸۱

 

مقدمه
در میان انسان ها از گذشته های بسیار دور حل اختلافات فی مابین به عنوان مساله و دغدغه مطرح بوده است. شاید با انعقاد قراردادهای تجاری ترس از بروز اختلاف در پاینده اولین اندیشه ای باشد که به ذهن طرفین قرارداد متبادر می شود. اما در میان تمام اختلافاتی که بشر از هر صنف و جایگاه اجتماعی با آن روبرو هستند تجار و کسانی که به داد و ستد مشغولند، بیش از دیگران با فرهنگ ها و گونه های مختلف برخورد می کنند و این تضارب افکار و عملکرد باعث ایجاد اختلاف می شود. به همین دلیل در طول تاریخ بازرگانان تمایل بیشتری دارند تا حل اختلافات تجاری و بازرگانی را از دیگر اختلافات معمول و موجود در جامعه جدا کنند.
به دلیل فوق یک نهاد خاص تجاری می تواند با تکیه و تمرکز بر کار تخصصی دقیق تر و عادلانه تر از سایر نهادهای قضایی به موضوع رسیدگی کند. نکته قابل توجه این است سرعت عمل در رسیدگی به امور اختلافی مورد درخواست و مورد علاقه همه بازرگانان است. بروز اختلاف در معاملات و قراردادهای تجاری پیش آمدی محتمل و طبیعی است. لیکن مراجعه به محاکم صالحه برای رسیدگی به مشکلات پیش آمده درد سرهای دو طرف معامله را مضاعف می کند. به غیر از اطاله دادرسی و چند مرحله ای بودن آن به دلیل رویه های قضایی، امکان فاش شدن اطلاعات محرمانه تجاری در اوراق ابلاغ قضایی ممکن است به وجود آید.اگر اختلاف تجاری شکل بین المللی پیدا کند مشکلات دیگری نیز پدیدار می شود که مسیر حل اختلاف را نا هموار می کند.
مهمترین مساله این است که برای رسیدگی به اختلافات موضوعه دستگاه قضایی کدام کشور صالح به رسیدگی خواهد بود؟ طبیعتاً هر کدام از طرفین اختلاف، تمایل به دستگاه قضایی کشور خود دارد. به دلایل از پیش گفته، نهاد داوری که نهادی غیر قضایی و مستقل به حساب می آید به مرور شکل گرفت .
بنا نیست در این پایان نامه به چگونگی شکل گیری نهاد داوری و بررسی کار این نهاد و داوران آن بپردازم. برای اطلاع عملکرد دیوان داوری می توان به کتب مختلف مراجعه کرد. در این نوشته بحث در مورد اجرای آرای داوری است و به طور دقیق تر باید بگویم هدف من این است که به بررسی تطبیقی موانع شناسایی و اجرای آرای داوری تجاری خارجی در کنوانسیون ۱۹۵۸ نیویورک و قانون داوری تجاری بین المللی در ایران بپردازم .
آخرین مرحله در جریان رسیدگی به حل و فصل اختلافات داوری، شناسایی و اجرای رای خواهد بود. چنانچه اجرای آرا با مشکل مواجه شود، در حقیقت هدف غایی از رسیدگی داوری و منظور و مقصود از رسیدگی داوری به ثمر نرسیده است. چرا که حل و فصل اختلافات در اجرای رای به ظهور می رسد و اگر رای با اجرای موفق رو به رو نشود، در حقیقت عقیم مانده و فقط موجب اتلاف وقت رسیدگی طرفین و نهاد داوری شده است .
از این رو در کنار رسیدگی‌های داوری، طرفین اختلاف همواره نگران قابل اجرا بودن رای نیز هستند. به خصوص زمانی که رسیدگی داوری در کشوری به غیر از کشور محل اجرای رای باشد. در مواقعی که محل صدور رای با محل اجرا یکی است، این حس اعتماد میان نهاد صادر کننده و اجرا کننده وجود دارد تا ادله‌ی یکدیگر را راحت‌تر بپذیرند. اما در اغلب دعاوی‌ بین‌المللی این طور نیست و معمولاً محلّ صدور رای داوری از محل اجرای آن جدا است. به همین دلیل نگرانی بابت امکان اجرای رای همواره وجود دارد. در مواردی که محکوم علیه به صورت اختیاری و داوطلبانه رای را می‌پذیرد و با اجرای آن مخالفتی نمی‌کند، اغلب به این دلیل است که یک سیستم ملّی و بین المللی از اجرای کامل رای حمایت می‌کند. در عین حال بسیاری از دست ‌اندرکاران نهاد داوری معتقدند که  داوری و آرای آن وقتی مفید خواهد بود که موسسات داوری، آرای  قابل اجرا صادر کنند.» بنابراین در این میان کیفیت رای داوری یا نقش دیوان داوری را نباید از ذهن دور داشت.

 


۲-۸-۲-۳- چند همسری ۴۴
۲-۸-۲-۴- حقوق و تکالیف طرفین عقد ازدواج ۴۵
۲-۸-۲-۵- مهریه. ۴۵
۲-۸-۲-۶- نفقه. ۴۷
۲-۸-۲-۷- تمکین ۴۷
۲-۸-۲-۸- حق خروج از کشور. ۴۸
۲-۸-۲-۹- حق کار کردن. ۴۹
۲-۸-۲-۱۰- طلاق ۴۹
۲-۸-۲-۱۱- حضانت و سرپرستی فرزندان. ۵۰
۲-۸-۲-۱۲- لایحه حمایت خانواده ۵۱
۲-۸-۳- ارث و حق مالکیت… ۵۲
۲-۸-۴- اشتغال و حق بر کار کردن. ۵۴
۲-۸-۴-۱- ریاست جمهوری ن. ۵۵
۲-۸-۴-۲- ن در هیأت دولت… ۵۶
۲-۸-۴-۳- ن به عنوان نماینده مجلس…. ۵۶
۲-۸-۴-۴- قضاوت ن. ۵۷
فصل سوم: نابرابری جنسیتی و مفاهیم مرتبط با آن. ۵۹
مقدمه. ۵۹
۳-۱- تعاریفی از برابری و نابرابری جنسیتی ۵۹
۳-۱-۱- برابری جنسیتی ۵۹
۳-۱-۲- نابرابری جنسیتی ۶۰
۳-۲- بررسی نظریات موجود در ارتباط با برابری و نابرابری جنسیتی ۶۰
۳-۲-۱- برابری جنسیتی» در استراتژی شورای اروپا و ارزیابی آن. ۶۰
۳-۲-۲- برابری زن و مرد از منظر متفکرین ۶۳
۳-۲-۲-۱- اسلامگرایان. ۶۳
۳-۲-۲-۲- نواندیشان جهان اسلام. ۶۴
۳-۲-۲-۳- نظریات فمنیستی ۶۵
۳-۳- توسعه و برابری جنسیتی ۶۶
۳-۳-۱- نظریات مرتبط با نقش ن در توسعه. ۶۶
۳-۳-۱-۱- نظریه رفاه ۶۷
۳-۳-۱-۲- نظریه برابری (عدالت) ۶۸
۳-۳-۱-۳- نظریه فقرزدایی یا خودکفایی اقتصادی ۶۹
۳-۳-۱-۴- نظریه کارایی ۶۹
۳-۳-۱-۵- نظریه تواناسازی ۶۹
۳-۳-۲- رویکردهای مرتبط با تأثیر توسعه بر نابرابری جنسیتی ۷۰
۳-۳-۲-۱- رویکرد نوگرایی- نئوکلاسیک…. ۷۰
۳-۳-۲-۲- دیدگاه بوزروپ… ۷۱
۳-۳-۲-۳- مطالعات ن در توسعه. ۷۲
۳-۴- تحلیل مطالعات نابرابری جنسیتی ۷۴
۳-۴-۱- چارچوبی برای تحلیل نابرابریهای جنسیتی ۷۴
۳-۴-۲- متغیرهای وابسته نابرابری جنسیتی ۷۵
۳-۴-۳- متغیرهای مستقل نابرابری جنسیتی ۷۷
۳-۵- تحلیل نابرابری جنسیتی سرمایه انسانی در جهان. ۸۷
۳-۶- رویکردهای اصلاح نابرابری جنسیتی ۸۹
۳-۶-۱- توانمندسازی ن براساس تعاریف سازمان ملل متحد. ۸۹
۳-۶-۲- نابرابریهای اقتصادی ـ اجتماعی جنسیتی ۹۰
۳-۶-۳- راهکارهای کلیدی برای رفع نابرابری جنسیتی و توانمندسازی ن. ۹۳
۳-۶-۳-۱- حذف تبعیض جنسیتی در زمینه رفاه ۹۴
۳-۶-۳-۲- حذف تبعیض جنسیتی در زمینه دسترسی به منابع ۹۴
۳-۶-۳-۳- تلاش برای ارتقای سطح آگاهی شهروندان. ۹۴
۳-۶-۳-۴- حذف تبعیض جنسیتی در زمینه مشارکت اقتصادی و اجتماعی ۹۵
۳-۶-۳-۵- حذف تبعیض جنسیتی در زمینه کنترل تصمیم­گیری­های کلان جامعه. ۹۵
۳-۷- وضعیت ن در رویه نهادهای بین­المللی در سال ۲۰۱۴٫ ۹۶
گفتار نخست؛ گزارش گزارشگر ویژه در مورد خشونت علیه ن. ۹۶
الف- نگاهی بر چالش‌های معاصر ن در زمینه مقابله با خشونت… ۹۷

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت  fotka.ir  مراجعه نمایید.

 

  1.  دوگانگی مستمر بخش خصوصی و عمومی در مواجهه با ارتکاب خشونت علیه ن. ۹۷
  2.  بحران مالی و آسیب‌پذیری ن در مقابل ارتکاب خشونت… ۹۸

ب- فقدان اسناد اام‌آور قانونی در زمینه مقابله با خشونت علیه ن. ۹۸
گفتار دوم؛ گزارش گزارشگر ویژه ملل متحد در مورد قاچاق انسان‌ها خصوصاً ن و کودکان. ۹۹
الف- ن و کودکان؛ قربانی اصلی اشکال نوین قاچاق انسان. ۹۹
ب- عوامل آسیب‌پذیری ن و کودکان درقبال قاچاق ۹۹
ج- چالش‌های جهانی در مقابله با قاچاق ن و کودکان. ۱۰۰
گفتار سوم؛ گزارش گروه کاری منع تبعیض علیه ن در قانون و رویه. ۱۰۰
الف- منع تبعیض علیه ن در زندگی اقتصادی و اجتماعی؛ با تأکید بر بحران اقتصادی ۱۰۰
ب- چارچوب قانونی بین­المللی ۱۰۱
ج- نگاهی بر وضعیت قوانین و رویه‌های موجود در مورد منع تبعیض اقتصادی علیه ن. ۱۰۱
د- توانمندسازی اقتصادی ن. ۱۰۱
ﻫ- وضعیت دختربچه‌ها ۱۰۲
و- ن سالخورده ۱۰۲
ز- ارتکاب خشونت علیه ن. ۱۰۲
ح- توصیه‌های گروه کاری ۱۰۳
فصل چهارم: مسئولیت بین­المللی دولتها در خصوص شکنجه علیه ن. ۱۰۴
مقدمه. ۱۰۴
۴-۱- مبنا و منشأ مسئولیت بین المللی دولت ۱۰۴
۴-۱-۱- نظریه خطر یا ریسک ۱۰۴
۴-۱-۲- نظریه خطا یا مسئولیت ذهنی ۱۰۵
۴-۱-۳- انتقادات وامتیازات نظریه خطا یا مسئولیت ذهنی ۱۰۵
۴-۱-۴- بررسی عملی نظریه خطا (مسئولیت ذهنی) با نظریه خطر (مسئولیت عینی) ۱۰۶
۴-۱-۵- نظریه مسئولیت برای اعمال منع نشده ۱۰۶
۴-۲- جایگاه مسئولیت بین­المللی ۱۰۶
۴-۳- قوانین مرتبط با مسئولیت دولت­ها در خصوص شکنجه، تبعیض و خشونت علیه ن. ۱۰۸
فصل پنجم: نتیجه­گیری ۱۱۱
پیشنهادات ۱۱۴
منابع. ۱۱۵
پیوست الف: اعلامیه حذف خشونت علیه ن. ۱۲۲
پیوست ب: کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه ن. ۱۲۷
Abstract. 140

 

فهرست جدول­ها
عنوان                                                                                                            صفحه
جدول ۲-۱- پاسخ جمهوری اسلامی ایران به کمیته حقوق بشر در سال ۲۰۱۱ تحت عنوان قاضی زن» ۵۷
جدول ۳-۱-  نرخ مرگ و میر کودکان زیر ۵ سال (به ازای هر ۱۰۰۰ تولید) ۸۰
جدول ۳-۲- نرخ مرگ ومیر مادران. ۸۰
جدول ۳-۳- آمار توصیفی ضریب جینی سرمایه انسانی مختلف جهان طی دوره  ۲۰۰۵- ۱۹۶۰٫ ۸۸

 

فهرست شکل­ها
عنوان                                                                                                            صفحه
نمودار ۲-۱- مقایسه تعداد نمایندگان مرد و زن در دوره­های مختلف مجلس شورای اسلامی پس از سال ۱۳۵۷٫ ۵۶
شکل ۳-۱- اثرات آموزش بر نابرابری جنسیتی ۸۳
شکل ۳-۲- تأثیر برابری جنسیتی ۸۳
شکل ۳-۳-  نابرابری جنسیتی و توسعه انسانی ۸۴

 

چکیده

 

شکنجه علیه ن مانعی در راه دستیابی به برابری، پیشرفت و صلح، مصداقی از نقض حقوق بشر و آزادی های اساسی ن و نمایشی از نابرابری تاریخی روابط قدرت میان ن و مردان است. هم­چنین به سلطه کشیدن و تبعیض علیه ن و پیشگیری از پیشرفت کامل ن از جمله مکانیزم­های مهم اجتماعی است که ن را به موقعیت­های فرودست در مقایسه با مردان سوق می­دهد و برخورداری ن را از حقوق و آزادی‌ها به طور ناقص یا کامل نفی می‌کند. هدف از انجام این تحقیق، بررسی عوامل مؤثر در نابرابری علیه ن و تأثیر تبعیض­ها و نابرابری­ها بر ن و همچنین جمع­آوری کنوانسیون­های بین­المللی موجود در زمینه شکنجه و خشونت علیه ن و رویه­­ی دولت­ها در این خصوص می­باشد. مطالب ارائه شده در این تحقیق مطابق ترتیب ذیل در پنج فصل طبقه­بندی شده است. در فصل اول به کلیات، فصل دوم تعاربف، فصل سوم نابرابری­های جنسیتی و مفاهیم مرتبط با آن، فصل چهارم مسئولیت بین­المللی دولت­ها در خصوص شکنجه علیه ن و فصل پنجم به ذکر نتیجه­گیری پرداخته شده است. جهت انجام این پژوهش، کنوانسیون­های مربوطه، کتب، مقالات، پایان­نامه­ها، سایت­های معتبر و اخبار مرتبط جمع­آوری و مورد مطالعه قرار گرفته­اند. پس از مطالعه منابع مورد بررسی، قوانین بین‌المللی موجود با شرایط حاکم در کشورهای مختلف مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج حاصله بیانگر تفاوت­های عمیق فرهنگی و اجتماعی کشورهای مختلف در زمینه ن است. طبق نتایج به­دست­آمده، کشورهایی که حقی در خور شأن زن برای او قائل نیستند، عموماً جزء کشورهای درحال­توسعه و توسعه نیافته می باشند. علیرغم وجود اسناد بین­المللی، دولت­ها خود را مم به رعایت قوانین بین‌المللی در زمینه حقوق ن نمی‌دانند و هم­چنان اعمال تبعیض­ها علیه ن در بسیاری از کشورها ادامه دارد. این­گونه تفاوت­ها و تبعیض­ها موجب سلب اعتمادبه‌نفس، کاهش حضور ن در جامعه، عدم پیشرفت آنان، ایجاد ناراحتی­های روحی و روانی، عدم تربیت صحیح فرزندان و پیامدهای سوء دیگری می­گردد. در این تحقیق پس از بررسی قوانین بین‌المللی در زمینه حقوق ن به بررسی آثار سوء شکنجه و خشونت علیه ن بر ن، کودکان و جوامع انسانی پرداخته شده و در نهایت خلأهای قانونی ذکر و پیشنهاداتی جهت بهبود شرایط موجود ارائه شده است.

 

کلمات کلیدی: شکنجه ـ ن ـ نابرابری ـ خشونت ـ تبعیض.

 

فصل اول: کلیات

 

تحقیق حاضر، تحقیقی از نوع نظری است. پژوهشی بنیادی که از روش­های استدلال و تحلیل عقلانی استفاده می­کند و برپایۀ مطالعات کتابخانه­ای انجام می‌شود.

 

الف) بیان مسئله

 

احترام جهانی به حقوق زن و رعایت واقعی آن از اصول مهم و بنیادین جوامع بشری است. درنتیجه خشونت و تبعیض علیه ن مبنایی بر نقض حقوق بشر و آزادی­های اساسی ن محسوب می­گردد. با توجه به تفاوت سطح زندگی، تفاوت­های اعتقادی، فرهنگی و اجتماعی در جوامع مختلف، مفاهیمی چون امنیت، آزادی، تمامیت و وقار تعریف متفاوتی دارند. در بعضی جوامع، برابری حقوقی، اجتماعی، ی و اقتصادی به دلایلی از جمله خشونت و تبعیض محدود می‌شود. شکنجه علیه ن، نقض اصول برابری حقوق و احترام به شخصیت انسانی است و این شکنجه­ها و تبعیض­ها مانعی است برای شرکت ن در شرایط مساوی با مردان در زندگی ی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای آنان و نیز از سعادت جامعه و خانواده جلوگیری می‌کند و باعث به وجود آوردن مشکلات بیشتر برای توسعه و قابلیت­های ن جهت خدمت به کشور خودشان و جامعه بشری می‌شود. امروزه، با توجه به تغییر نقش سنتی مردان و ن در جامعه و خانواده، دستیابی به برابری کامل بین مردان و ن ضروری است ولی متأسفانه علیرغم وجود اسناد گوناگون و فراوان، هنوز شکنجه علیه ن وجود دارد. دولت­ها برای رفع این تبعیض­ها، درصدد انعقاد معاهدات، کنوانسیون­ها و میثاق­هایی برآمدند و ضمن پیوستن به معاهدات و کنوانسیون­ها، خود را به اجرای آن متعهد نمودند و متعاقباً در صورت نقض تعهدات ایجادشده از جانب دولت­ها، مسئولیت بین­المللی برای آن­ها متصور خواهد شد.
یکی از مسائل مبهم در این زمینه، وجود مسئولیت بین­المللی و ضمانت اجرای مؤثر برای دولت­هاست. در پژوهش حاضر، سعی شده است مواد موجود در این مبحث جمع­آوری و به بررسی کنوانسیون­های حاضر پرداخته شود.
مطالعاتی بسیار، ارتباط بین جنسیت و توسعه اقتصادی از اوایل دهه­ی هفتاد را بررسی کرده­اند. با مروری بر وضعیت ن در جهان و مقایسه­ی آن با شرایط مردان، روشن می­شود که ن از دیدگاه برخورداری از امکانات و مشارکت فعال در توسعه از آسیب­پذیرترین بخش­های جمعیت هستند. بر اساس یافته­های جدید، نابرابری­های جنسیتی عاملی مهم در ایجاد شرایطی هستند که با توجه به اامات و محدودیت­های اجتماعی و قوانین و نرم­های اجتماعی و اخلاقی و آداب و رسوم، تبعیض­هایی را علیه ن نشان می­دهند. به دلیل اینکه موقعیت ن در جامعه عمیقاً تحت تأثیر شرایط و سطوح توسعه در کشورها است، هرچه کشورها توسعه­یافته­تر باشند، شکاف بین توسعه­یافتگی ن و مردان کاهش می­یابد. از این رو، بهبود وضعیت ن جزء اامات اصلی در بهبود شاخص­های توسعه در هر جامعه است. به عبارتی؛ بدون توجه به شرایط ن، دست­یابی به توسعه برای هیچ کشوری میسر نخواهد بود. با وجود این، آمارها نشان می­دهد که هیچ جامعه­ای با ن رفتاری برابر مردان ندارد.

 

ب) سؤالات تحقیق

 

با چنین رویکردی، پژوهش حاضر در پاسخ به سؤالات زیر تدوین شده است:

 

 

 

 

 

  • تفاوت مفهوم شکنجه علیه ن در کشورهای جهان سوم و توسعه‌یافته چیست؟
  • مسئولیت بین­المللی دولت‌ها در مورد شکنجه و تبعیض علیه ن چیست؟
  • عوامل مؤثر بر نابرابری جنسیتی کدامند؟
  • وضعیت ن در شاخص­های توسعه جنسیتی چگونه است؟
  • آیا وضعیت ن تأثیری بر توسعه­یافتگی کشورها دارد؟

پاسخ­گویی به سؤالات فوق مستم شناختی دقیق از تعاریف شکنجه و تبعیض، کشور جهان سوم، کشور پیشرفته، مسئولیت بین­المللی، برابری و نابرابری جنسیتی، توانمندسازی ن، شاخص­های توسعه‌یافتگی، رویکردها و نظریه­ها و قوانین موجود در این زمینه می­باشد.

 

پ) بیان فرضیه

 

برای پاسخ­گویی به سؤالات فوق، فرضیاتی طراحی و برای آزمون آن­ها به منابع متعدد رجوع شد، از جمله این­که:

 

 

 

 

 

  • در مواردی، به دلیل تفاوت­های فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، ی و اقتصادی، تعریف متفاوت و بعضاً متناقضی از شکنجه ن در کشورهای مختلف بیان شده است.
  • کشورهای عضو کنوانسیون­های مربوط به حذف تبعیض و شکنجه علیه ن، در صورت نقض تعهد، مم به جبران خسارت نیستند و مسئولیت بین­المللی متوجه آن­ها نخواهد گردید.
  • ن در شاخص­های توسعه جنسیتی از وضعیتی نامطلوب برخوردارند. به عبارتی؛ ن نسبت به مردان از وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فردی بدتری رنج می­برند.
  • عوامل متعدد اقتصادی، اجتماعی و سطح توسعه بر ایجاد نابرابری­ها مؤثر است، اما اثرات عوامل اجتماعی به مراتب بیشتر و زمینه­ساز سایر انواع نابرابری­هاست.
  • توزیع نابرابری­ها در سطح جهان یکسان نیست. در کشورهای در حال توسعه یا جهان سوم نابرابری جنسیتی بیشتر به چشم می­خورد و این نابرابری­ها در سطح اقتصادی، فرهنگی، ی و خصوصاً اجتماعی مشهود است.

 

ت) ضرورت انجام تحقیق

 

با توجه به مطالعات صورت گرفته، خلأیی در این زمینه مشاهده شد که ناشی از عدم جمع­آوری منابع موجود به صورت تجمیعی بود که در این تحقیق سعی شده است منابع، کنوانسیون­ها، میثاق­ها و معاهدات با واقعیات جامعه بشری تطبیق داده شود.

 

ث) اهداف تحقیق

 

اهدافی از انجام پژوهش حاضر دنبال می­شود از جمله:

 

 

 

  • بررسی تفاوت مفهوم شکنجه در کشورهای مختلف،
  • جمع­آوری و بررسی اسناد و قوانین بین­المللی موجود در زمینه حقوق ن و تبعیض و شکنجه علیه آن­ها،
  • مطالعه تطبیقی مثال‌هایی از نمونه‌های شکنجه علیه ن،

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گروه تولیدی بازرگانی اترس چادر پایگاه اطلاع رسانی هبوط خرید و فروش انواع ضایعات اهن در تهران دانلود رایگان نمونه سوالات خودآرایی زنانه فنی حرفه ای nature داروخانه مینا پارسا فایل آیین یکتاپرستی زعفران ایران مد و فشن